۱۲ تیر ۱۴۰۴ - ۱۰:۳۸
ایران ضعیف نیست

من از جنگ میان اسرائیل و ایران عمیقاً بیمناک و نگرانم. به باور من، صلح همچون پرنده‌ای بلورین و شکننده است که تنها در آسمانی آرام و بی‌صدا می‌تواند به پرواز درآید. این روزها احساس می‌کنم این پرنده در معرض آسیب است؛ و اگر زخمی شود، بیم آن می‌رود که دیگر هرگز به آسمان بازنگردد.

من از جنگ میان اسرائیل و ایران عمیقاً بیمناک و نگرانم. به باور من، صلح همچون پرنده‌ای بلورین و شکننده است که تنها در آسمانی آرام و بی‌صدا می‌تواند به پرواز درآید. این روزها احساس می‌کنم این پرنده در معرض آسیب است؛ و اگر زخمی شود، بیم آن می‌رود که دیگر هرگز به آسمان بازنگردد.

بر چهره جهان، زخمی نو پدیدار شده است؛ ترکش‌های باروت بر چهره‌ای معصوم، و زخم‌ پشت زخم از آتش موشک‌ها و پهپادها، تنها نشانِ یک جنگ نیستند، بلکه مرثیه‌هایی هستند از دل تمدن‌ها، که در هر سده از قبری نو به گوش می‌رسند. این‌بار، نام آن گور تازه: «جنگ ایران و اسرائیل» است.

این جنگ فقط آکنده از صدای گلوله و انفجار نیست؛ بلکه فریادهای عقیده، صفحات دودگرفته تاریخ، و آستانه‌های شعله‌ور منافع، آن را می‌زایند. در این نبرد، مرزهای جغرافیایی کمتر، و مرزهای ذهنی و معنوی بیشتر زخمی‌اند. آنچه می‌درَد، بمب‌ها نیستند، بلکه روایت‌های تیره‌ای هستند که یکی پس از دیگری منفجر می‌شوند.

صلح جهانی، بی‌رمق و بی‌صدا، همچون تندیسی بی‌جان، مقابل دروازه سازمان ملل رها شده است. دشمنی ایران و اسرائیل، گردابی‌ست که تاریخ، موهای خود را از درد در آن می‌کند. ایران، همچون ابدالی مجروح، آرمان فلسطین را چون امانتی مقدس به سینه فشرده است؛ و اسرائیل، مانند هنرمندی بی‌رحم، هر جنایت را به رنگ، هر اشغال را به هنر، و هر تجاوز را «دفاع مشروع»  .به ‌نظر من، صلح همانند پرنده‌ای بلورین و شکننده است که تنها در آسمانی آرام و هموار به پرواز درمی‌آید؛ فضایی که در آن حتی زمزمه‌ای هم شنیده نشود. احساس می‌کنم این پرنده در آستانه زخمی شدن است؛ و اگر زخمی شود، بیم آن می‌رود که دیگر هرگز به آسمان بازنگردد.

بر چهره جهان زخمی تازه نشسته است؛ ترکش‌های باروت بر صورت معصومی پاشیده می‌شود. آتش فرود آمده از موشک‌ها و پهپادها، تنها نشان جنگ نیست، بلکه مرثیه‌هایی از دل تمدن‌هاست که در هر قرن از قبری نو طنین‌انداز می‌شوند. این بار، نام این قبر: «جنگ ایران و اسرائیل» است.این جنگ تنها از صدای گلوله و انفجار زاده نشده، بلکه از فریاد عقیده، از صفحات دودگرفته تاریخ، و از آستانه‌های شعله‌ور منافع زاده می‌شود. این نبردی است که بیش از مرزهای زمینی، مرزهای فکری و معنوی را پاره‌پاره کرده است؛ جایی که بمب‌ها منفجر نمی‌شوند، بلکه روایت‌های ظلمت‌آلود در هم می‌شکنند.صلح جهانی، بی‌رمق و بی‌صدا، همانند مجسمه‌ای بی‌جان، مقابل دروازه‌های سازمان ملل ایستاده است. دشمنی ایران و اسرائیل، تصویری‌ست از گردابی که در آن تاریخ، گیسوان خود را از اندوه می‌کَند. ایران، چون ابدالی مجروح، مسئله فلسطین را چون امانتی مقدس به آغوش کشیده، و اسرائیل، چون هنرمندی بی‌رحم، هر ظلم را رنگ، هر اشغال را هنر، و هر تجاوز را «دفاع مشروع» می‌نامد.

روح انقلابی ایران، همواره از به‌رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی سر باز زده است؛ و اسرائیل، در زرهی هسته‌ای پیچیده، از رؤیای اتمی ایران لرزان است. این، تقابل میان رؤیا و واقعیت است؛ همانند فریادی بیدار در آستانه خواب و بیداری.  اگر جنگ، صحنه نمایش باشد، آمریکا کارگردان آن است؛ از پشت پرده، هر نقش را با سلاح، تحریم و نیرنگ دیپلماتیک هدایت می‌کند. او خود را پیام‌آور صلح می‌خواند، اما انگشتانش همواره بر ماشه است. آمریکا دامان اسرائیل را از سلاح پر کرده، افکار عمومی جهان را با روایت‌های «دفاعی» اسرائیل انباشته، و تلاش کرده ایران را در سطوح دیپلماتیک مجروح سازد. او خاورمیانه را صفحه شطرنجی پنداشته، که در آن مرگ مهره و زندگی تنها یک حرکت است. پایان این جنگ، نه پیروزی هیچ پرچم، بلکه ننگی دیگر بر پیکر انسانیت خواهد بود.

این آتشی‌ست که تنها جنگجویان را نمی‌سوزاند، بلکه شهروندان بی‌گناه، کودکان نالان در آغوش مادران، و عبادت‌های خاموش در مساجد، کلیساها و کنیسه‌ها نیز در شعله‌های آن خواهند سوخت. لبنان، سوریه، عراق و یمن پیش‌تر آکنده از زخم‌اند؛ اما روشن است که اگر نیروهای متحد ایران به حرکت درآیند، این جنگ دیگر محدود به ایران و اسرائیل نخواهد ماند، بلکه سراسر خاورمیانه به فرشی از آتش بدل خواهد شد. از هر قدم، دود بر خواهد خاست، و در هر محراب، بوی باروت پیچیده خواهد بود.

ممکن است اسرائیل به فناوری پیشرفته آمریکایی مجهز باشد، اما دلش هنوز در چنبره پیچک ترس گرفتار است. تل‌آویو، حیفا، عسقلان... این‌ها تنها نقطه‌هایی بر نقشه نیستند، بلکه سکونتگاه‌هایی انسانی‌اند که در تیررس موشک‌های ایران قرار دارند. حتی اگر تمام جهان اسلام خاموش بماند، اما اگر حزب‌الله از شمال و حماس از جنوب به میدان آیند، و یمن، عراق و سوریه نیز وارد نبرد شوند، رؤیاهای شیشه‌ای اسرائیل ممکن است در یک لحظه فرو بریزند و به هزاران تکه شکسته بدل شوند.

فلسفه ایران، «مقاومت» است؛ مقاومتی که از زخم‌ها چراغ می‌سازد و از رنج، ایدئولوژی‌ای برای پیکار می‌آفریند. اگر اسرائیل تأسیسات هسته‌ای ایران را هدف قرار دهد، پاسخ ایران تنها متوجه اسرائیل نخواهد بود، بلکه پایگاه‌های نظامی آمریکا در منطقه، ناوگان‌های دریایی و خطوط جهانی تأمین انرژی نیز در تیررس قرار خواهند گرفت. این جنگ نه از چاه‌های نفت، بلکه از خون انسان‌ها شعله‌ور خواهد شد. اسرائیل، که به «ملت نوآفرین» شهرت دارد، اگر درگیر جنگی فرسایشی شود، سرمایه‌گذاران عقب‌نشینی خواهند کرد، پروازهای بین‌المللی لغو می‌شوند، و برند اسرائیل لکه‌دار خواهد شد. اقتصاد پیشرفته و فناوری‌محور این کشور دچار ترک‌هایی عمیق خواهد شد، و نرم‌افزارهایش در سخت‌افزارِ جنگ دفن خواهند شد.  اروپا، که تاکنون با نگاهی همدلانه به اسرائیل می‌نگریست، در پی جنایات جنگی، نقض گسترده حقوق بشر و افزایش فشار رسانه‌ای، ممکن است نگاه خود را برگرداند. دایره حمایت از اسرائیل در سازمان ملل بیش از پیش محدود خواهد شد، و در نهایت، این رژیم تنها زیر چتر نیمه‌جان و لرزان آمریکا باقی خواهد ماند. روان جمعی مردم اسرائیل نیز، اکنون از صدای چکیدن باروت، به لرزه افتاده است.

در صورتِ یک جنگ طولانی، سایه‌های تنش روانی، شورش‌های مدنی، و بی‌اعتمادی گسترده مردمی به دولت، روزبه‌روز تیره‌تر خواهند شد. شاید روزی کودکی معصوم بپرسد: «ما تانک‌های زیادی دیدیم، اما کی به مدرسه خواهیم رفت؟»
تاریخ می‌پرسد: آیا تاکنون از دل هیچ جنگی، صلح زاده شده است؟ آیا زبان باروت، هرگز شعری از محبت سروده است؟

ایران و اسرائیل، سرزمین‌هایی بودند که زمانی روشنایی از آسمان بر آن‌ها می‌بارید؛ اما امروز، پژواک مرگ‌بار پهپادهایی که مرگ را بر دوش می‌کشند، در فضای آن‌ها طنین‌انداز شده است. اگر این جنگ به درازا بکشد، تنها نقشه‌های زمینی تغییر نخواهند کرد، بلکه تصور انسان از صلح، آگاهی انسانی، و انعکاس وجدان جهانی نیز ترک برخواهد داشت.

این نبرد، تنها روایت پیروزی و شکست نظامی نخواهد بود، بلکه اعلامیه‌ای علیه عقلانیت انسان خواهد بود؛ و آمریکا در این میانه، نقشی خواهد داشت همچون تاجر آتشی که شعله‌ها را فروخت، اما چراغ‌های افروخته بر دستان خود را خاموش ساخت. شاید در این جنگ، شمار شهدای ایران بیشتر باشد، اما آن روز که اسرائیل در آیینه بنگرد، خود را نشناسد و از هویت خویش روی برگرداند.

آمریکا در پی تغییر رژیم در ایران است؛ تجربه‌ای که پیش از این در چندین کشور دیگر نیز به کار گرفته، اما حقیقت این است که جنگ برای تغییر رژیم، همان روز شکست خورد که آمریکا با تحریک اسرائیل، ایران را هدف حمله قرار داد.

امروز نه‌تنها دل ملت ایران، بلکه قلب تمام امت مسلمان، با همین نظام، با همین ایران می‌تپد.

آنان که ایران را ضعیف می‌پندارند، باید بدانند که این کشور در هر لحظه توان انجام یک انفجار هسته‌ای را دارد. حتی ممکن است در اختیارش بمب‌هایی به اندازه توپ فوتبال باشد که برای کاربرد در میدان نبرد طراحی شده‌اند.
اگر کسی به دنبال سند است، کافی‌ست آن بیانیه مشهور دکتر عبدالقدیر خان را به یاد بیاورد؛ همان اظهاری که ژنرال پرویز مشرف با اجبار از او گرفت.

نویسنده: منصورآفاق

منبع: https://jang.com.pk/news/1482521

کد خبر 24318

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 5 =